-
ذره ای سودمند باش
شنبه 15 مهرماه سال 1402 02:44
روزی مردی داخل چاهی افتاد، عارفی او را دید و گفت: حتماً گناهی انجام داده ای. دانشمندی عمق چاه و رطوبت خاک آن را تقریب زد و اندازه گرفت. روزنامه نگاری در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد. مربی ای به او گفت: این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند، در واقعیت وجود ندارند. پزشکی برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت. پرستاری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1402 02:32
The only cure for grief is action. Follow me on Instagram / Facebook / X خرید شارژ و بسته اینترنت با یک کلیک!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1402 02:31
Leadership is the capacity to translate vision into reality.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1402 02:28
There is always a better way.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1402 02:26
To Succeed, we must first believe that we can. خرید شارژ و بسته اینترنت با یک کلیک!
-
آسیا / آسیاب
سهشنبه 27 تیرماه سال 1402 00:46
هر دو واژه «آسیا» و «آسیاب» صحیح است و هر دو به یک معنی است و بزرگان ادب فارسی آنها را یکسان به کار برده اند: «چنان بر فرق من چرخ آسیا راند که مویم زیر گرد آسیا ماند» (عطار، اسرارنامه) «دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی» (سعدی، غزلیات)
-
اَنعام / اِنعام
شنبه 17 تیرماه سال 1402 21:41
این دو واژه را نباید با هم اشتباه کرد. اَنعام جمع نَعَم و به معنای «چارپایان» است ولی اِنعام به معنای «بخشش» است.
-
مدیرعامل تلگرام: انتقال سرور به ایران هرگز
دوشنبه 2 مردادماه سال 1396 02:58
مدیرعامل تلگرام در کانال رسمی خود نوشت: ... این موضوع که تلگرام به عنوان پیام رسانی که حریم خصوصی برای آن بسیار مهم است، سرورهای خود را به ایران منتقل کند کاملاً پوچ است. ... ایران و روسیه همیشه قوانینی را صادر می کنند تا شرکت های اینترنتی در کشور خودشان اطّلاعات را ذخیره کنند. سیاست اصلی تلگرام حفظ حریم خصوصی کاربران...
-
آج / عاج
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 14:47
این دو کلمه را نباید به جای هم به کار برد. آج واژه ی فارسی است به معنای «برجستگی های منظم بر سطح یک شی ء، مانند سطح سوهان»؛ ولی عاج کلمه ی عربی است به معنای «مادّه ی ظریف و سختی به رنگ سفید شیری که بدنه ی اصلی دندان های فیل و بعضی دیگر از جانوران را تشکیل می دهد.» آج امروزه بیشتر در مورد لاستیک اتومبیل به کار می رود....
-
یاد و کنار
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 13:20
روزهایی که بی تو می گذرد گرچه با یاد توست ثانیه هاش آرزو باز می کشد فریاد: در کنار تو می گذشت، ای کاش!
-
سال نو
جمعه 2 فروردینماه سال 1387 13:28
سال نو، باشد ای خدای مجید سال بی جنگ و سال بی تهدید کسی از خون دیگری نمکد خونی از بینی کسی نچکد خلق گمراه را هدایت کن به مریضان شفا عنایت کن هر کسی خیری آرزو کرده آرزویش شود برآورده خلق را نعمت از کرامت ده دل شاد و تن سلامت ده مکن از بهر رفع مایحتاج هیچ کس را به چون خودی محتاج گر بر این باوری تو هم به یقین با من از...
-
ما، همان جمع پراکنده ...
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 13:31
موج، میآمد، چون کوه و به ساحل میخورد! از دل تیره ی امواج بلند آوا، که غریقی را در خویش فرو میبرد، و غریوش را با مشت فرو میکشت، نعرهای خسته و خونین، بشریت را، به کمک میطلبید: - «آی آدمها ... آی آدمها ...» ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم! به خیالی که قضا، به گمانی که قدر، بر سر آن خسته، گذاری بکند! «دستی از غیب...
-
از خدا صدا نمیرسد !
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 12:51
ای ستارهها که از جهان دور چشمتان به چشم بیفروغ ماست نامی از زمین و از بشر شنیدهاید؟ در میان آبی زلال آسمان موج دود و خون و آتشی ندیدهاید؟ این غبار محنتی که در دل فضاست این دیار وحشتی که در فضا رهاست این سرای ظلمتی که آشیان ماست در پی تباهی شماست! گوشتان اگر به نالهی من آشناست، از سفینهای که میرود به سوی ماه،...
-
محو و مات
چهارشنبه 24 بهمنماه سال 1386 10:39
گفته بودی که: - «چرا محو تماشای منی؟ وآنچنان مات، که یکدم مژه بر هم نزنی!» - مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی!
-
مروارید
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 11:41
وقتی پدر برای دلخوشی خانواده هر شب قصه ی صیّاد فقیری را که در شکم ماهی مروارید پیدا کرده بود تعریف می کرد، پسر به دور از چشم پدر در اتاق دیگری کاغذهای باطله را به دقت به هم می چسباند تا پاکت درست کند و با پول فروش آنها کمکی به پدر کند. یک روز وقتی پدر ماجرا را فهمید تازه دانست که مرواریدش را پیدا کرده است.
-
فردا
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 14:57
- اگر هفته ی پیش جواب مثبت داده بودم، الان ... - اگر ماه گذشته خواب سنگینی نکرده بودم، امروز ... - اگر فصل قبل زودتر به خودم آمده بودم، اکنون ... - اگر پارسال همّت کرده بودم، حالا ... دیروز، هفته ی پیش، ماه گذشته، فصل قبل، پارسال و... همه و همه اینک فقط به این کار می آیند که از منظرشان بتوان دیروز را دید و در امروز،...
-
عصر جدید
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 16:03
ما در عرصه احتمال به سر میبریم در عصر شک و یقین در عصر پیشبینی وضع هوا از هر طرف که باد بیاید ... عصر جدید ...
-
سپاس
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 14:07
اگر در کهکشانی دور دلی، یک لحظه در صد سال، یاد من کند بیشک، دل من، در تمام لحظههای عمر، به یادش میتپد، پرشور. من اینک، در دل این کهکشان نور این منظومههای مهر این خورشیدهای بوسه و لبخند، این رخسارهای شاد، شکوه لطفتان را، با کدامین عمر صدها ساله، پاسخ میتوانم داد؟ مرا این دستهای گرم این جانهای سرشار از صفا یک...
-
بهتر از گل
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 15:10
دلبر ماه پیکر خود را دیدم اندر چمن که گل می چید خار گل، دست آن پری رخ را کرد مجروح و او همی خندید گفتمش خنده چیست؟ با من گفت: گل به از خود نمی تواند دید
-
شجاع
یکشنبه 23 دیماه سال 1386 15:01
حیف، می دانم که دیگر، بر نمی داری از آن خواب گران، سر، تا ببینی خورد سال سالخورد خویش را کاین زمان، چندان شجاعت یافته ست، تا بگوید: - «راست می گفتی، پدر» ...!
-
ضرب المثل مؤثّر
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 14:53
رئیس یک کارخانه خواست ابتکاری کند که کارمندها بهتر کار کنند. یک روز، روی میزها، روی در و دیوار و خلاصه تمام نقاط کارخانه کاغذی چسباند که روی آن نوشته بود: «کار امروز را به فردا میفکن.» از همان روز تمام کارمندها تقاضای اضافه حقوق کردند، تمام کارگرها دست به اعتصاب زدند، و صندوقدار نیز با پول های صندوق ناپدید شد.
-
سلام های بی پاسخ
پنجشنبه 13 دیماه سال 1386 13:36
... بله. حتماً شما هم تجربه کرده اید. وقتی گره در کارشان افتاده است، به سراغتان می آیند. قربان صدقه تان می روند و دریغ ندارند که به سرتان قسم بخورند... و این که: بله ... گره به دست باکفایت شما بازشدنی است و لاغیر... تردید نکنید. ... بله. به محض این که حس کنند معضلشان حل شده و مراسم شیرین گره گشایی قطعی و به فرجام نیک...
-
مشرق خیال
شنبه 1 دیماه سال 1386 13:15
... من روز خویش را با آفتاب روی تو، کز مشرق خیال دمیده ست آغاز می کنم. من با تو می نویسم و می خوانم من با تو راه می روم و حرف می زنم وز شوق این محال: - که دستم به دست توست! - من، جای راه رفتن، پرواز می کنم! آن لحظه ها که مات در انزوای خویش یا در میان جمع خاموش می نشینم: موسیقی نگاه تو را گوش می کنم. گاهی میان مردم، در...
-
همهچیز دربارهی همهچیز
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 12:52
بادی خنک میوزد و برگهای تر و تازه و بارانخورده را به حرکات موزونی دعوت میکند. بلبلان خوشآهنگ در میان شاخسار درختان پرمیوه در رفت و آمدند ( یا بالعکس ). مردم در فضایی صمیمی در کمال احترام به یکدیگر، قدم برمیدارند و در هر قدم بذر شکری میکارند. کسبهی محترم اجناس رنگارنگ را به مردم تعارف میکنند و با خواهش و تمنّا...
-
دیگری در من
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 11:43
پشت این نقاب خنده، پشت این نگاه شاد چهرهی خموش مرد دیگری است ! مرد دیگری که سالهای سال در سکوت و انزوای محض بیامید بیامید بیامید، زیسته مرد دیگری که - پشت این نقاب خنده - هر زمان، به هر بهانه، با تمام قلب خود گریسته ! مرد دیگری نشسته، پشت این نگاه شاد مرد دیگری که روی شانههای خستهاش کوهی از شکنجههای نارواست مرد...
-
کوچ
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 12:29
روزگاری است که خوبی خفته است و بدی بیدار است بیا به کوه و به جنگل، به غار بگریزیم کسی حریم موی سپید تو را ندارد پاس کسی که دست تو را یک قدم بگیرد نیست و من که میروم از این جهان، خوشحالم ! چرا که دیدگان من بعد از این به روی مردم نامهربان نمیافتد !
-
یک ماجرای واقعی
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1386 13:49
روزی استاد شیمی در آزمایشگاه متوجّه شد که یکی از دانشجویان قصد دارد محلول هیدروکسید پتاسیم درست کند و میخواهد آن را با تکّه بزرگ پتاسیم که درون سطلی قرار داشت مخلوط کند. استاد که از گوشهی چشم مراقب وی بود به سرعت به سمت او رفت و از او خواست قبل از انجام این کار، حدود ۵ دقیقه خیلی آرام درون سطل آب بریزد. دانشجو که...
-
نگاهی برای گفتن ، حرفی برای دیدن
جمعه 1 تیرماه سال 1386 12:32
- فلانی را دیدهای ؟ - بله - نظرت دربارهاش چیست ؟ - منظورت چیست ؟ - نگاهش را میگویم . - چشمهایش ؟ - نه، نگاهش را میگویم . - چپ چپ نگاه میکند . - نه . اگر دقیق باشی، درک میکنی که فقط نگاه نمیکند . - پس چه ... ؟ - با نگاهش حرف میزند . نه با ایما و نه با اشاره . حرفهایی که شاید به زبان نمیتوان گفت . نگاهی برای...
-
تسخیر نمیشوم
چهارشنبه 2 خردادماه سال 1386 11:22
پیاده میروم هر قدر طولانی باشد تسخیر نمیشوم و تو آنقدر بمان که علف زیر پاهایت سبز شود !
-
در عصر ارتباطات ماهواره
یکشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1386 11:25
در خانهات هستی و میبینی : در ژرف اقیانوس آرام نسل فلان ماهی ، ـ هزاران سال پیش از ما ـ نابود گردیده است . در خانهات هستی و میخوانی : نور فلان سیّاره ، صدها سال نوری ـ تا بگذرد از کهکشان ما ـ پهنای این هفتآسمان را درنوردیدهست ! در خانهات هستی و از اینگونه بسیار هر روز میبینی و میخوانی و میدانی . امّا ،...